Dreams...

ساخت وبلاگ

چقدر هفته ی سختی داشتم...

برای اولین بار توی بیمارستان بستری شدم

برای اولین بار بیهوش شدم

و برای اولین بار اندوسکوپی شدم...

برای اولین بار از شدت درد گریه کردم!

خدا رو شکر که با تموم شدن هفته این ماجرا هم تموم شد...

پیش به سوی اتفاقای خوب

پیشاپیش به این دنیا اومدنم مبارک:)

#ما با درد زاده شدیم Dreams......

ما را در سایت Dreams... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrainadreamsa بازدید : 45 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 20:29

مامان دارم برای تو مینویسم چون الان تقریبا دوماهه ندیدمت و از هم دوریم و یهو دلم برات وحشتناک تنگ شد اونم نصفه شب. مامان تو چه موجودی هستی که فراتر از یک انسانی؟ نکنه فرشته ای... همیشه متعجبم از اینکه چطور یه آدم میتونه تا این حد مهربون و بی ریا و دلسوز باشه آخه مگه داریم... چطور میتونی اینقدددر به خدا نزدیک باشی و هر چی که من بهت میگم برام دعا کنی سریع اجابت میشه... واقعا زبانم قاصره از گفتن اینکه چقدر دلت پاکه و خدا دوستت داره... منم همونقدر دوستت دارم مامانی قشنگم... قربون اون پیام های قشنگی که برام میفرستی بشم آخه... عاشقتم.. Dreams......
ما را در سایت Dreams... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrainadreamsa بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 13:42